منو این همه درس محاله..
سلام به دوستای خوبم.شاید دیر وقت باشه که دارم مینویسم ولی مینویسم چون که خوشم نمیاد یه حرفی بزنم و بهش عمل نکنم تازه تنوع هم میشه دیکه اصلا برای اینکه هی فونت بزارم و دو ساعت دنبال شکلک و دا کننده برم نیستم و یعنی وقتشم ندارم. سه شنبه زهرا اومد و خیلی خوشحال شدم بگم از اون ستایش خوشملم که روز به روز ناز تر میشه و از کار های ما توی اینروزا: شب سه شنبه رفتیم توی زمینمون که قراره یه باغ کوچولو بشه هر چی کاغذ باطله چوب موب بود جمع کردیم و یه اتیش راه انداختیم بدون کمک هچ کس(چه خود کفا!! ) ولی وقتی رفتیم شام خوردیمو برگشتیم خاموش شده بود هیچی دیگه رفتیم و من فیزیکامو پاک نویس کردمو خوابیدم.فرداش که عید قربون بود.و کل خونواده هم خونه ی م...