وبلاگ جونموبلاگ جونم، تا این لحظه: 11 سال و 27 روز سن داره

خاطرات یه دخمل 13 ساله

یه شنبه ی پر مشغله

1392/6/2 23:02
نویسنده : سوگند ❤سپیده
385 بازدید
اشتراک گذاری

نایت اسکین

سلام به همتون همین الان یه خبر خیلی خوشحال کننده شنیدم که باید بگم یوهووووووووووووووووووووووووو嘻嘻茶包0032

اونم اینه که توی مدرسه منو اوا جومن با هم همکلاسیم.از این موضوع خیلی خوشحال شدم

.دوستی ما از کلاس اول شروع شد با اینکه ما اصلا همو نمیشناختیم و با یه دونه پسته شدیم صمیمی ترین دوستای مدرسه مون .کلاس دوم هم مامانامون با هم صمیمی شدن و بعد فهمیدیم باباهای ما صمیمی ترین دوستای هم تو مدرسه و راهنمایی و دبیرستان و سربازی بودن !嘻嘻茶包0042

و ما  فقط یه بار اونم کلاس چهارم سر یکی از دوستامون یه زنگ باهم قهر کردیم همین تازه نصف یا بیشتر لباسامون مثل همن اخه با هم و از یه جا خرید میکنیم غیر از ما:ایدا /یاسمین(یاسی خودمون که تو بدمینتون هم هست)/مریم ب(دوست همکلاسیم نه ها)هستن و مریم ومبینا رفتن اون کلاس از رفتن مبینا خوشحالم اخه یکم از ادم توقع زیادی داشت و یکم به ادم میچسبید ولی دختر خوبی بود مریم هم که یکی از دوستای صمیمی بود که رفت اون کلاس.嘻嘻茶包0035

حالا راجب مسابقات امروز من از بین 20 نفر پنجم شدم که چند دلیل داشت واسه توجیه کردن خودم:

1:پام به شدت گرفته بود嘻嘻茶包0019

2:اینقد مربی شون حرف میزد که ادم کاملا تمرکزشو از دست میداد嘻嘻茶包0036

3:اعتماد به نفسم خیلی کم بود و به همین دلیل دستو پامو گم میکردم嘻嘻茶包0048

4:توی این دو هفته ما فقط دوبل(چهار نفره)بازی میکردم و اصلا فکر نمیکردم مسابقات انفرادی(2 نفری)باشه

و گرنه باید اول میشدم

و خبر بد嘻嘻茶包0044

 اینه که من امروز هم دوباره فوق العاده کلاس زبان کوفتی رو دارم که به لطف الهی موقع مدرسه ها از دستش راحت میشم嘻嘻茶包0038

تازه امروز مدرسه ه داشتیم که بچه های بد یعنی منو اوا به دلیل مسابقات نرفتیم嘻嘻茶包0035 و بچه ی خوب یعنی یاسمین رفت嘻嘻茶包0025 که این خبر خوب رو دریافتیدم ما ساعت 12 و ربع رسیدیم که مدیرمون زنگ زد گفت پاشین بیاین گفتیم ما خسته ایم و از جنگ برگشتیم ای خانوم مدیر ...............(نوستالیژی!)اون هم قبول کرد

اینم از یه شنبه ی خیلی پر مشغله

باااااااااااااااااای

 

 

 

جمله نوشته ها :لبخند بزن و غم ها را فراموش کن.گاهی قوسی کوچک معماری بناییی را نجات میدهد

خنده نوشته ها:باید پیش از تموم شدن تابستون بهتون یاد اوری کنم در ماه اخر جنگ کولر خود را برای جنگ زیاد کردن بخاری اماده کنید...!

پ.ن:امروز شنبه 2/6/92 ساعت :23 و 2 دقیقه

پ.ن 2:چون مطالبم رو از این به بعد سیو میکنم توی ورد .میخوام سن وبلاگمو و تاریخ رو بنویسم

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

خانوم ی
6 شهریور 92 11:26
قشنگه وبت


مرسی
کیانا18ساله
12 شهریور 92 13:47
وبت مسخرست دختر 12 ساله رو چه به اینترنت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟تو بهتره بری همون خاله بازیت رو بکنی تو واقعا چی فکر کردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خانم سوگند جمع کن برو با داداشت ایکبیریت خاله بازی کن nini80خوبه خودتم گفتی nini خاک برسر خودت و وب مزخرفت.و حالت تهوع اوری.احمق اگه بفهمی احمق یعنی چی اخه مخت نمیکشه

shidvash
7 اسفند 92 16:50
vebet jalebe khasti be vebe manam sari bezan rasti inam begam man dooste jananam
shidvash
7 اسفند 92 16:54
lotfan mano belink