وبلاگ جونموبلاگ جونم، تا این لحظه: 11 سال و 23 روز سن داره

خاطرات یه دخمل 13 ساله

بدون عنوان

1392/6/28 21:50
نویسنده : سوگند ❤سپیده
335 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان به لطف دختر عمه ی گرامی که یه لیوان چایی شیرین 0رو روی کیبور نازنینم پرت کردند کیبوردم سوخته و نمیتونم مطلب بزارم.

نمیدونم پست بعدی چه قدر دراز میشه شرمنده!!!!

ولی الان خیلی ناراحتم با گوشی مامانم اومدم و دلم میخواد زود تر یه مطلب بزارم.

الانم اینقدر  بابام در گیره که نمیدونم تا اول مهر کیبورد دستم میادیانه

با پ تاپم که حروف فارسی نداره البته من جاهاشونو حفظم ولی ممکنه غلط بنویسم.

بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

ღjananღ
28 شهریور 92 22:44
آخی آره خیلی درده بدیه که آدم کامپیوتر داشته باشه ولی نتونه کاری باهاش انجام بده!!
Jani
29 شهریور 92 14:55
میتونم بپرسم توکدوم شهر زندگی میکنی؟
عشق یعنی...
2 مهر 92 10:56
وایییییییییرچه بد
حتما این شکلی شدی




دقیقااا