این روزای من
سلام به دوستای گل گلاب .شرمنده که وقت نمیشه و ازتون یه عالمه معذرت میخوام.خلاصه مینویسمو بای بای
سه چهار روزی مریم خونمون بود هی بدک نبود فقط خیلی موقع درس خوندم حرف میزد.
شب یلدا اول خونه خونواده بابام حقیقتا جالب نبود .نمیدونم چرا تو دلشون شادی نیست.......
ولیــــــــــــــــــــــــــــ!!!!!
بعدش رفتم سمت خونواه مامانم و خیلی حال داد.
طبق هر سال که یه بازی خونواده گی میکردیم.
گل یا پوچ بازی کردیم.من و فاطمه هم با هم بودیم .میر گروهومون دایی محمودم و میر اون گروه دایی رضام بود.(میر یعنی سرگروه)
یه بار که دست من بود امتیاز گرفتم با کلی استرس.یه بار هم پسر داییم دستشو باز کرد گذاشت روی پاش گفتن جفت دستاتو پوچ کن ابرومون رو بردی زیر دستش گل بود.
ولی 2 بار خیلی باحال بود
1:من خیلی استرس داشتم که گل تو دستم بود بخاطر همین نشستم با ککناریم حرفف زدم(30 نفر بودیم 15 گروه 1 15 گروه 2)بعدش گفتن شما دستاتون پوچ گل پرت کردم بالا.
2:سر شاه گل(ما باید گل اخر رو درجا بگی دیگه پوچ نکنی)دست فاطمه و از دستاش همینطور عرق میریخت بعد میر اون گروه بلند شد گفت مامان شاه گل رو بدهکه فاطمه گل باز کرد و همه دیگه دنیای شادی بودیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جدیدا علاقه مند به پی اس 2013 شدم با اینکه هیچی بلد نیستم اونم تو امتحانا!!!
امروز اولین امتحان یعنی قرانو دادیم که خیلی خوب بود.
باااااااااااااای