وبلاگ جونموبلاگ جونم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

خاطرات یه دخمل 13 ساله

اردو پس از 5/3 سال

1392/1/28 11:37
نویسنده : سوگند ❤سپیده
206 بازدید
اشتراک گذاری

اره....لبخند

 سلام خیلی خوشحالم چون قراره بریم اردو هوراااااااااااخندهنیشخند

می دونین چرا اینقد خوشحالم.؟چون از کلاس دوم دیگه مدرسمون ما رو اردو نبرد امسال که رفتیم یه مدرسه دیگه قراره بریم اردوووووووووووووووووووووووووووو

به قول بابام:اردور یا ار نزدیک؟

خلاصه قراره همه پیراشکی درست کنیم یه کار خیر هم انجام بدیم....

حیف که نمیزارن گوش بیاری ولی من دوربین میبرم با ام پی فرم ولی کیفیتش زیاد خوب نیست

یعنی قراراه :منو/ساینا/اوا/به نواز/سارینا/فاطمه/باران /یاسمن/محدثه با هم باشیم .....

به به چه قد کیف بده ....

امسال اخرین ساله که همه کنار همیم...

امید وارم خوش بگذره

حالا وسایلی که باید برای گروه بیارم:

من قراره حصیرو کش

اوا هم قراره چایی بیاره

راستی به نظرتون صبحونه کتلت ببریم یا نون پنیر گوجه خیار؟

بهم بگین باشه...

راستی امتحان دادام خوب بود ولی سوالا کاملا لو رفته بود ....

بخاطر همین هممون 20 شدیم البته ما دانشمندان کلاسیما جهت اطلاع!

بای.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

saghar
28 فروردین 92 21:01
سلامم خیار و پنیر ببر با چایی بخورید حالش هم بیشتره با نون سنگگ یعنی میشه توپ مارو میخوان ببرن بستنی سازی رامک رئیسش دوست باباممه بعد ش هم قرار گذاشتیم با بر و بکس بریم شنا راستی رمز رو خصوصی رد کردم اومد
saghar
28 فروردین 92 21:02
رمز:00220033