این روزای من
سلام به دوستای گل گلاب .شرمنده که وقت نمیشه و ازتون یه عالمه معذرت میخوام.خلاصه مینویسمو بای بای سه چهار روزی مریم خونمون بود هی بدک نبود فقط خیلی موقع درس خوندم حرف میزد. شب یلدا اول خونه خونواده بابام حقیقتا جالب نبود .نمیدونم چرا تو دلشون شادی نیست....... ولیــــــــــــــــــــــــــــ!!!!! بعدش رفتم سمت خونواه مامانم و خیلی حال داد. طبق هر سال که یه بازی خونواده گی میکردیم. گل یا پوچ بازی کردیم.من و فاطمه هم با هم بودیم .میر گروهومون دایی محمودم و میر اون گروه دایی رضام بود.(میر یعنی سرگروه) یه بار که دست من بود امتیاز گرفتم با کلی استرس.یه بار هم پسر داییم دستشو باز کرد گذاشت روی پاش گفتن جفت دستاتو پوچ کن ...
نویسنده :
سوگند ❤سپیده
9:48