فیلم
سلام اومدم با یه پست تقریبا کوتاه خبر بد اینکه نیم نمره فیزیک و شیمی و املا غلط دارم ولی اشکال نداره خدا رو چه دیدی شاید نمره بدن(اعتماد به سقف!!)
امروز هم امتحان زبان داشتیم که فوت اب بود...حقیقتش یه کاری کردم به یه بنده خدا که خیلی سر یه سوالی گیر کرده بود دلم سوخت یه راهنمایش کردم....
ولی بد تر از اون اینکه ا ساعت و نیم منظر سرویس بودیم....یعنی دیگه داشتیم میمردیم سه بار که زنگ زدیم منی که همیشه ساعت9 خونه بودم ایندفه 10 و ربع اومدمدستامم خشکی زده در حد فیفا همچنین صورتم بخاطر همین با خودم مرطوب کننده اوردم و یکی از دوستام بهم یواشکی گفت که اینجا از سر حسودیم مرطوب کننده ی دستش افتاده تو حیاط بچه ها هم زودی بردن دادن به ناظم ناظمم کلی دعواش کرده..
هیچی دیگه از این به بعد نباید مرطوب کننده بزنیم دستمون خشک میشه..والا!
وقتی ساعت 10:10 رسیدم خونه مامانم از نگرانی هلاک شده بود فکر میکرد ما تصادف کردیم و حسابی عصبانی بود ...و بد تر از اون حالا که یه بیماری بدی (گلاب به روتون)ی ب و س ت گرفتم امروز میخواستم برم دکتر که به لطف اقای راننده سرویسمون پرید
حالا بگم از این روزا پنج شنبه سریال امید زندگی رو میداد(یه سریال پزشکی که خیلی قشنگه ولی نامزد دکتر الکس موقع عقد شون تصدف میکنن میره تو کما حالا روح این تو بیمارستان هست و به تازه کما رفته ها کمک میکنه...تا اینکه زن قبلیش یعنی دکتر دان میخواد چارلی که همون کما رفته باشه رو دی ان ار کنه یعنی دستگاه رو ازش جدا کنه بخاطر همین یه دادگاه میزارن و دکتر دان برنده میشه و ...میخوان دستگاه رو از چارلی جدا کنن )و الکس خیلی گریه میکنه اونجا بود که منم شروع کردم به گریه کردن...که چرا یه دکتر که خودش ناجی زندگی باید بمیره هیچی دیگه نشستم گریه کردم واسه چارلی بیچاره...حالا قسمت بعد کاملا معلوم میشه ولی تا الان که دکتر دان دستگاه رو از چارلی کند و تموم شد...
تو کل زندگیم سر فیلما دوبار گریه کردم یکی همین امید زندگی و دومی هم رییس مزرعه یک موقع مردن بابای اوتیس صحنه خیلی بدی بود...
هههههههه وقتی گریه میکنم هم هرز گاهی خندم میگیره...
بای بای
جمله نوشته: كارتان را آغاز كنید، توانایی انجامش بدنبال می آید.
انسان همان می شود كه اغلب به آن فكر می كند.
خنده نوشته: ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ!خعـــــــــــــلی
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻮﻩ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﻢ ! ﻧﻪ!
.
.
ﯾﻪ ﺩﻩ ؛ﺑﯿﺴﺖ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻡ!