دراستانه ی 93
سلام به دوستان خوبم ..امید وارم دم عیدی حالتون خوب خوب باشه
اول شروع میکنم از روز اخر مدرسه
زنگ صف که خیلی خوب اهنگ نوروزی گذاشته بودند و یکی برگشت گفت کی میتونه این جمله رو 3 بار بگه؟فقط دست من بالا رفت.گفت تند تند باید بگی منم اینقدر تند گفتم که خودش بیچاره قاط زد.هههه یه رو کم کنی از دبیرستانیا کردم مشت...3 زنگ اول که در حد فیفا پشیمون بودم چرا رفتم مدرسه ولی زنگ اخر دبیر فیزیکمون رفت و مانم رفتیم تو حیات پشت نمایشگاهمون که اصلا تو دید نیست ..به عبارتی پاتوق
دست زدیم..اهنگ خوندیم نمایش نامه و حتی شعر عمو پورنگ و خلاصه خیلی خوش گذشت که یه دفعه مدیر منو صدا کرد(منم گفتم حتما صدا ها رو شنیده و پدرمون در میاره بد بخت شدیم رفت)همه بچه ها هم پشت سرم اومدن که نگو میخواست راجب اینکه طاووسک رو میخوام یا نه ازم بپرسه..وقتی که برگشتم بلند به شوخی گفتم:من زندم بچه ها هم به شوخی گفتند:این چند سال بهمون خیلی سخت گذشت ببین صورتمون چه قدر شکسته شده
وقتی که زنگ خورد به این فکر کردم که اخرین باره تو امسال ارم میام مدرسه و حس باحالی
عصر رفتیم مبل خریدیم مبلا رو هم اوردیم ولی زپلشک!!! چون حالمون مستطیلی و عرضش کمه مبلا که باید به صورت گرد چیده بشن جا نمیشه..حالا هر کدوم رو یه یه دیوار چسبوندیم که زیاد جالب نشده...
تازه رفتم لباسامو هم اوردم اینقدر قشنگ شده..
اهان ....وقتی زنگ خورد دوباره دبیر زیستمونو رو بغ کرم واقعا دلم براش تنگ میشه 17 روز نمیبینمش..