امتحان علوم و جشنها
سلام .بنده فردا امتحان علوم دارم که بخاطر اتفاقات دیروز همه رو خوندم
امروز ده روزگی ریحانه کوچولو دعوت بودیم خیلی نازه خدا ببخشتش
بعد اینکه ناهار خوردیم اومدیم خونه و بعد یه کوچولو استراحت رفتیم عقد کنان پسر عموی مامانم خوبه که ما رفتیم داخل اخه بیرون هوا خیلی گرم بود!
واسمون خیار و الو و ابمیوه و شیرینی اوردن .سینا هم هی میگفت میخوام ببینم بعدش گفت (گلاب به روتون)جیش دارم!
تازه بهاره هم گفت منم دارم !
وقتی تموم شد رفتیم خونه ی مامان بزرگم و بعدشم اومدیم خونه نمیدونین چه قد هوا گرمه
جمله نوشته ها:شاید زندگی ان جشنی نباشد که انتظارش را داشتی ولی حالا که به ان دعوت شدی تا میتوانی زیبا برقص
بای
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی