وبلاگ جونموبلاگ جونم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات یه دخمل 13 ساله

بدون عنوان

1392/3/16 14:03
نویسنده : سوگند ❤سپیده
273 بازدید
اشتراک گذاری

نایت اسکین

سلام سلام

اگه بخوام از این روزا بگم نصفش بیکاری و هوا گرم اونم خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیلیbiaoqing003 Golden Pig Emoticons

پریشب  بابام رفت اتاق بالا تا روی تراس درس بخونه اخه از هوای خوب لذت میبره منو مامانمو و سینا هم تو اتاق خوابیدیم اقا پسر پر رو تا 12:30داشت ناقلا نگه میکرد مامانم هم فکر کنم کتاب میخوند بعدش من سینا گرفتم گفتم بسه دیگه چه قد ناقلا ؟

عصبانی شدم و از کوره در رفتمbiaoqing013 Golden Pig Emoticons

بازم گریه کردو گفت ناقلا گفتم بیا واست گوگوجی بزارم(همون گگنام استایل صوتی)بالاخره قبول کرد منم رفتم کل اهنگ خارجی و ایرانی هایی که از بهمن پارسال دانلود کرده بودم نگاه کردم و یادی از خاطراتم زنده شد

بنده دوباره از گروهوانتد(wanted) خوشم اومدbiaoqing021 Golden Pig Emoticons(5 تا پسر انگیسلی ان)البته از وان دایرکشن هم بدم نمیاد چون هری با تایلور دوسته

بعد از کلی نگاه کردن امریکن میوزیک اوار د و کلی اهنگ خارجی مامانم گفت شما نمیخواین بخوابین؟!؟!؟biaoqing011 Golden Pig Emoticons

دیگه کامپیتور رو خاموش کردیم و رفتیم تو رخت خواب من تا ساعت 1:30خوابم نبرد نمیدونم چرا

گفتم حالا که خوابم نمیبره بشینم فکر کنم تا همونو خواب ببینم که اخرشم خواب گوجه دیدم!خیال باطل                                                            

 

 

 

دیروزم هم کلا در بیکاری گذشت  سرعت اینترنتم در حد مرگ پایین بود یه اتفاقی هم افتاد بین منو یلدا (البت دعوا نبود بازم مطمئن نیستم)بماند

فقط شبش رفتم کاورمو در اوردم و لباسامو چیدم که باز دیرم نشه صبح پاشدم و رفتم بدمینتون

1 گیم بردم یه گیم باختم یه گیم هم نصفه نیمه موند جمعه  مسابقه دارم واسم دعا کنید

فکر نکنم از نیوشا و طناز ببرم ولی از مینو راحت میبرم شک ندارم

قبول شیم میریم کشوری خیلی خوبهbiaoqing019 Golden Pig Emoticons

حالا در اخر هم یکی از خوابای مسخرمو براتون تعریف کنم:

شب اون روز(ههههههه)من هری پاتر 3 رو دیدم که گرگینه داشت /اهنگ های گروه وانتد هم گوش کرد ولی صبح خوابی ندیدم(بهمن ماه)

 وقتی صبحانمو خوردم و مانتو و شلوارمو پوشیدم خوابیدم تا وقتی که صبحونه بابامم تموم شه و صدام کنه تا بریم(استفاده ی صحیح از وقت!)biaoqing024 Golden Pig Emoticonsبعد خواب دیدم گروه وانتد اومدن خونه ی مامان بزرگم و اون تام هم(یکی از بچه های اون گروه)رفته توی اتاق خالم بعد مامان بزرگم براشون چایی ریخت گفت برو صداشون کن من اینگیلیسی نمیفهممbiaoqing030 Golden Pig Emoticons بعد دیدم یهو شد گرگینه !biaoqing029 Golden Pig Emoticonsاون ها هم رفته بودند از مغازه ی سر کوچه چیبس بخرن منم داد زدم بعدش اومدم گفتم گرگینه دوستتون گرگینس بیاین بکشینش و از این حرفا ولی اون سه تا باور نکردنbiaoqing012 Golden Pig Emoticons غیر از ناسن(یکی از بچه های همون گروه)بد اون رفت و دید بله اون واقعا گرگینس بعد یهو ادم شد گفت مگه (ببخشید)مرض داری گرگینه میشی؟بعد عذر خواهی کرد گفت دیگه نمیشم و اونا از خونه مامان بزرگم که داشتن میرفتن بیدار شدم

الان جاتون خالی دارم اب طالبی میخورمbiaoqing022 Golden Pig Emoticons

بای

 

جمله نوشته ها:زندگی هیچ گاه به بن بست نمیرسد .کافیست چشم باز کنیم و راه های گشوده ی خود را ببینیم .خدا که باشد هر معجزه ای ممکن میگردد.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

windysmith
16 خرداد 92 23:11
بیا مسابقه وبم شرکت کن
دعوتت کردم


ویندی خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم خیلی
ممنون که منو دوباره به عنوان دوستت قبول کردی ممنون
مریم--------❤
19 خرداد 92 15:29
سلام
آب طالبی نوش جون شما
سپیده عجب خوابایی میبینیا


اره والا اون شب هم خواب دیدم هم ناتان یا همون ناسن داره از سامسونگ گلکسی ای 4 رونمایی میکنه!
مریم--------❤
19 خرداد 92 15:30
ههههههه خوب بجای اینکارا برو انگلیسی یاد بگیر تو خوب عذاب نکشی


مامان بزرگم؟خودم که دارم میرم