وبلاگ جونموبلاگ جونم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره

خاطرات یه دخمل 13 ساله

اخرین روز که من توی فکر کنم 11 سالم

سلام امروز اخرین روز مونده به تولدمه و این یعنی من تا الان تقریبا4380روز زندگی کردم اینها دل نوشته هایی که برای خودمه ارزو میکنم که خانوادم همیشه شاد و سلامت باشن و اینده ی موفقی داشته باشم و هممون به ارزو هامون برسیم .امام زمان ظهور کنه و من بتونم برم انگلستان و یا امریکا اخه خیلی این دوتارو دوست دارم در حال حاضر من 11 سال و 11 ماه و 30 روز 23 ساعت سن دارم بای بای جمله نوشته ها :زیبا ترین سلام دنیا طلوع خورشید است انرا بدون غروبش تقدیم تو میکنم(اینو یکی از دوست های بوشهریمون برای مامانم فرستاده بود و من خیلی خوشم اومد)   خنده نوشته ها : دقت کردین تو این فیلما طرف خیلی شیک و مجلسی خواب میبینه و همه چی واضح و ق...
7 تير 1392

5 تیر عجب روز خوبییییییییییییییییییییییی

5 تیر روز خیلی خوب و کمکی هم بدی بود اووووووووووول:تولد یکی از بهترین وستام فائزه جون که بوشهر زندگی میکنه ایشالله 120 ساله شی فائزه جونم 15 ساله شد دوم:تاریخ خردین دوچرخم 2 ساله شد 4:دقیقا همین موقع من رفتن به بدمینتون رو پارسال شروع کردم1 ساله شد سوم و بد این موضوع :مرگ مادر معصومه جون نامزد پسر داییم خدا بهشون صبر بده فقط اینم بگم دیشب شبکه اموزش عمو پورنگ رو اورد (من چه خاطره هارو وقتی که بچه بودم که با عمو پورنگ نداشتم )و بنا به حرف های خودش به علت اینکه از خانوادش دور بوده ول کرده که من اینو قبول ندارم!     خنده نوشته و جمله نوشته هم نداریم ...
6 تير 1392

تابستون

سلام ببخشید چند روز نبودم اول تیر هوا خنک بود و همه چی هم خوب بود و ما یکم رفتیم گردش کردیم و بعدشم رفتیم مانتوی مدرسم رو ببینیم  اوا شون هم دقیقا با مارسیدن  بعد مو دیدیم و سفارش دادیم ش رفتیم پاساژ سلطانی مامانم میخواست شلوار بگیره ولی اونجوری که اون میخواست پیدا نکرد بعدشم اومدیم بدک نبود فقط کمرم زنداییم بد جوری گرفته بود و من بعد از ظهر نشستم MMV I نگاه کردم(یه برنامه جشنواره موسقی خارجی) یکشنبه هم من رفتم بدمینتون باید 45 دور میدویدیم و کلی گیم دوبل دادیم دوشنبه هم که میلاد بودو مارفتیم توی شهر خیلی حال داد بعدشم رفتیم هایپر هاوش خیلی قشنگبود مثلا یه جا داشت واسه بازی بچه ها و انواع معجون و خلاص...
5 تير 1392

تابستون تابستون

سلام تابستون همتون مبارک هووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووورا 8 روز دیگه تولدمه 8 تیر میخوام یه تولد خیلی بزرگ تو وبم بگیرم خیلی خوشحالم  8 تولد من و 29 مرداد تولد اوا جونه همین بای بای  از این به بعد خنده نوشته ها هم داریم هووووووووووورا ...
1 تير 1392

اخر اخر اخر خرداد و یه عروسی

سلام به همه 30 حنابندون پسر عومی بابام بود شبش که رفتیم خوب بود و هوا هم گرم  8روز دیگه هم که تا تولدم مونده خیلی خوشحالم هیچی دیگه منم خوبه کفش پاشنه بلندامو نپوشیدم رفتیم تا ساعت 3 حنابندون بودیم بعدشم رسمه که یه سحری هم به مهمونا بدن ما گرفتیمو رفتیم خونه تا زیر کولر بخوریم من ساعت 3 رفتم حمام!دیگه ساعت 4 هم خوابیدیم (یلدا خونه ما خوابیده بود و طاها هم خونه ی مامان بزرگم بود) صبح هم ساعت 9 بیدار شدیم یکم اینترنت رفتیم و تا اینترنت باشه همه چی خوبه بعدشم بیکاریو یه اتفاق تلخ برای خودم رفتیم دنبال عروس از ارایشگاه و اتلیه اومدیم بعد رفتیم یکم بزن برقصو (البته من اصلا حال نداشتم)ولی عروس کشون خیلی حال داد کلی حا...
31 خرداد 1392

بدون عنوان خاصی

سلام دوسه تا خبر خوب و دو سه تا خبر بد داشتم که توی متن هست اول رفتیم مدرسه تیزهوشان یه فرم گرفتیم و نمیدونم مانتو نباید کوتاه باشه و خودتون تنگش کنید هزینش 40 هزار تومن میشد.بعدش رفتیم پاساژتا محدثه لباس ژیمناستیک بخره که خرید ولی من کفش بدمینتون خوب پیدا نکردم و برگشیم دیروز تولد طاها جونی بود منم حوصلم سر رفت و دوباره پای نت بودم بعدش با یلدا هماهنگ کردیم امشب بریم خونشون شام  دیگه بالاخره همین اتفاق افتاد قبل از اینکه بریم رفتیم خرید من یه شلوار خریدم دم پا گشاد53 هزار تومن و داداشمم یه کفش تابستونه خرید 31 هزار تومن بعدش رفتیم مامانم کلید اداره رو گرفت رفتیم اداره ی بابام(نزدیکه)رفتیم پشت اینترنت و این جور چیزا یلدات...
29 خرداد 1392

بدون عنوان خاصی

سلام دوسه تا خبر خوب و دو سه تا خبر بد داشتم که توی متن هست اول رفتیم مدرسه تیزهوشان یه فرم گرفتیم و نمیدونم مانتو نباید کوتاه باشه و خودتون تنگش کنید هزینش 40 هزار تومن میشد.بعدش رفتیم پاساژتا محدثه لباس ژیمناستیک بخره که خرید ولی من کفش بدمینتون خوب پیدا نکردم و برگشیم دیروز تولد طاها جونی بود منم حوصلم سر رفت و دوباره پای نت بودم بعدش با یلدا هماهنگ کردیم امشب بریم خونشون شام  دیگه بالاخره همین اتفاق افتاد قبل از اینکه بریم رفتیم خرید من یه شلوار خریدم دم پا گشاد53 هزار تومن و داداشمم یه کفش تابستونه خرید 31 هزار تومن بعدش رفتیم مامانم کلید اداره رو گرفت رفتیم اداره ی بابام(نزدیکه)رفتیم پشت اینترنت و این جور چیزا یلدات...
29 خرداد 1392