وبلاگ جونموبلاگ جونم، تا این لحظه: 11 سال و 20 روز سن داره

خاطرات یه دخمل 13 ساله

بستنی توی مدرسه ما

سیلوم.دو روزی میشه که مدرسه ما تصمیم گرفته بستنی بیاره! بچه ها هم همچین روبوفه میپرن.بد تر از حرم امام رضا! والا ماکه وایمیستیم اخر زنگ باا خیال اسوده میخوریم و توی کلاس میخوریم. امروز هوا بشدت گرم بود وحشتناکــــــــــــــــــــــــــ!   جمله نوشته :انسان دانا بجای اینکه در انتظار رسیدن به فرصت های خوب باشد.خود انرا به وجودمی اورد.فرانسیس بیکن بای بای ...
25 ارديبهشت 1392

سلام

سلام بابت مطلب قبلی ببخشد گوشی مامانم قاطی کرده بود فقط عنوانو مینوشتو نتمون هم خراب بود. از ما سوالاتو گرفتن.تازه در حقیقت باید به ما 10 دقیقه وقت بیشتر میدادن چون خانوم جعفری همش هی وسط ازمون میگفت.بچه ها توجه کنید اینجا الو بل وواااااااااااااااااااااای منو مهدیسو فاطی پشت سرهم بودیم و مریم هم کنارمون اوا هم جلوی در کناری افتاد . بد نبود ولی ریاضیش سخت بود. باااااااااااای
22 ارديبهشت 1392

اخرین ازمون سال یه چیز باحال

سلام.همونطور که از اسمش پیداست امروز اخرین ازمونو دادمو ....نمیدونم چی کار کردم فقط اینارو احتمال زیاد میدونم که: ریاضی:75% علوم:90% فارسی:85% هوش:80% اجتمایی و هدیه هم:100% چرا کم نظر میدین؟ خلاصه اینم از اخرین ازمون تیزهوشان هفته ی دیگه همین موقع از ساختن سه سال سرنوشتم برمیگردم .چه استرس زا! شما هم دعا کنید ماها قبول شیم نمیدونید ماها چه زجری میکشیم مختصات سوم راهنمایی رو داریم الان میخونیم. و یکی از بدترین اتفاق هایی که واسم افتاد این بود که دقیقا شبیه یکی از سوال های ازمونمو رو (فارسی)توی مجموعه تست های کنکوررررررررررر پیدا کردم!دیگه بد تر از این. ولی همه ی اینها هم یه روزی خاطره میشه.................. اینم بیتی کو...
13 ارديبهشت 1392

اخرین ازمون سال یه چیز باحال

سلام.همونطور که از اسمش پیداست امروز اخرین ازمونو دادمو ....نمیدونم چی کار کردم فقط اینارو احتمال زیاد میدونم که: ریاضی:75% علوم:90% فارسی:85% هوش:80% اجتمایی و هدیه هم:100% چرا کم نظر میدین؟ خلاصه اینم از اخرین ازمون تیزهوشان هفته ی دیگه همین موقع از ساختن سه سال سرنوشتم برمیگردم .چه استرس زا! شما هم دعا کنید ماها قبول شیم نمیدونید ماها چه زجری میکشیم مختصات سوم راهنمایی رو داریم الان میخونیم. و یکی از بدترین اتفاق هایی که واسم افتاد این بود که دقیقا شبیه یکی از سوال های ازمونمو رو (فارسی)توی مجموعه تست های کنکوررررررررررر پیدا کردم!دیگه بد تر از این. ولی همه ی اینها هم یه روزی خاطره میشه.................. اینم بیتی کو...
13 ارديبهشت 1392

مامان جونم و معلم جونم روزتون مبارک

سلام همه تون میدونید که فردا روز معلمه و ماماناست.. یعنی حاظرم بمیرم ولی یک تار مو از مادرم کم نشه ... مامان جون در حد دنیا دوست دارم ....یعنی بیشتر از اون شما واسه ماماناتون چی گرفتین..من نمیگم اخه میترسم مامانم وبمو ببینه!  معلمم هم خیلی دوست دارم خیلی خانوم خوبی هستن به افتخار مامانم که میتونست معلم بشه بخاطر من معلم نشد وگرنه الان معلم ریاضی بود.. به افتخار مادرامون..   ...
10 ارديبهشت 1392

بعد ازمون.......

سلام من همین 1 ساعت پیش از امون برگشتمممممممم هوا توپ و عالیه ......اصلا بهار احساس میشه ولی من احساس سرما خوردگی میکنم که این یعنی مرگم موقت امتحان لغت از 15 نمره شدم 7 البته من کلا این هفته مریض بودم. و امروز همه ی دفترچه ها تیزهوشان بودو خیلی هم سخت ولی خدا رو شکر من به موقع تموم شدم . به وب داداشم برید عکسای بچه گی خودم هست نظرتون راجب جمله نوشته ها چیه؟ خوب دیگه من باید برم اگه خوب بود نتیجه ازمونمو میزارم پای پسر عموم شکسته البته چه جوری اسی داشته دوچرخه سواری میکرده و خوشحال و خندون بوده که ماشین خورده بهش و پاش هم گیر کرده.. زن عموم داشت میمرد....... ما هم رفتیم تازه میگه برم بازی ؟با اون پاش حالا شما ه...
6 ارديبهشت 1392

اندر حوالات اين روزا

سيلوم به همه بنده توي درس ها گمشدم اين هقته هم بايد ميزاشتن هفته ي مريضي چون 2 روز مدرسه نرفتم و يه روز هم رفتيم اردوووووووو فردا هم ازمون داريم منم بايد تا بيستم همينجوري درس بخونم و درسو درس ولي بعد بيستم بايد امتحان هاي خردادو بديم و يه خدا حافظي جانانه با ابتدايي جان بكنيم كه با اين سال اخري گلي بر سرمون كاشت كه هيج وقت تجربه هاش مصل گلبرگاش پژمرده نشدن بعد امتحانات ميخوام كل شيشم و ابتدايي رو توي يه متن دراز بزارم حالا تا اون وقت زندگي =درس درس درس اگه ما چند نقر با هم قبول شيم؟اگه نشيم؟از هيچي خبر نداريم.. راستي چهار شنبه فينال داريم فينال مسابقه نقاشي بين منو/مريمو/اوا/فاطمه/ساينا برنده شدن هيچ مهم نيسن مهم اينكه حال ك...
5 ارديبهشت 1392

یه سیزده بدر توپ دوستانه!!

سلام به ما خیلی خوش گذشت در حد دنیا البته یکی دوتا اتفاق کوچولو افتاد که ارزش خراب کردن و نداشتنم خاطره ی خوب  نمیشه.اول ما ٥ نفر عقب نشستیمو زهرا هم یکی جلوی ما کلی اهنگ خوندیم .رسیدیم.رفتیم یه جا پیدا کردیم مشت!با اینکه صبحونه خورده بودیم یه چیزی مارو به غذا میکشوند و ما هم رفتیم و کلی خوردیم. به زور دوربینو از بابام گرفتم .چند تا عکس گرفتیم و رفتیم والیبال بازی و همینجوری گشتیم و گردیدیمو بازی کردیم خوشحال و خندون بودیم که وااااااااااااای نه بارون گرفت از اونجایی که من چترمو اورده بودم رفتیم زیر الاچیق بهد از یه ربع بارون قطع شد والیبال بازی کردیم رفتیم کنار رودخونه کلی هم چایی خوردیم نهار ٥ نفرمون پیراشکی بود مام رفتیم به معل...
3 ارديبهشت 1392