مهمونی دیشب/بدمینتون
سلام به دوستای خوبم
دلم طاقت نداد که مطلب نزارم گفتم شده یک خطم بنویسم و برم ولی میخوام زیاد بنویسم
یکشنبه رفتم باشگاه و دیدم هیچ کی نیست
همون موقع خانوم مشمول زنگ زدو گفت که کلاس مونو دادن به یکی دیگه و کلاس تعطیله
منم کاملا دپرس برگشتم خونه
و دیدم که زن عمومشون اومدن خونمون
غروب هم رفتم پیش فاطمه و کلی با هم حرف زدیم و خلاصه حال داد
دوشنبه هم که شهادت بودو طبق معمول اخر شهریور منم بیکار و رفتم تموم کتابهای جدید رو ا تو اینترنت دانلود کردم و شروع کردم به خوندن اونا
از همین الان ریاضیش کلی غلط املایی داره.علومشم بدک نیست و هنر خیلی کم نقاشی کردن داره !شاید فقط یکی
خوبیه ریاضیش اینه که مبحث جدید داره و باید بگم ما 6 تا مکمل داریم!
نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت اخه:
1-یکم ترسیدم.نکنه که من بشم شاگرد تنبل کلاس و اگه نمره هام بد باشه چی؟
2-خوشحالم چون من خیلی به شیمی و فیزیک و بدن انسان علاقه دارم ولی به زمین شناسی اصلا!چون بابا م به اندازه کافی عاشق زمین و زیست محیطی حفظ محیط زیست هست که اگه من علاقه به این جور موجودات عجیب غریب مثل سوسمار که بابام مستنداشون رو بادقت نگاه میکنه نباشم هیچ اتفاقی نمی فته.البته شغل بابام که همینه:رییس اداره محیط زیست گنبد
البته اول گناوه و دیر و کنگان بود ولی وقتی انتقالی گرفتیم اومد اینجا
سه شنبه رفتم بدمینتون و بخاطر یه روز دستم قفل کرده بود
.مردم هر پنج سال میان خوب بازی میکن یه جلسه نرم دستم قفل میکنه
خوبه منو تپل با هم کلی چرخشی وایستادیم الته با یکم مسخره بازی اخه هی قاطی میکردیمو جای همدیگه رو جواب میدادیم
غروبهم فاطمه تنها بود رفتم پیشش .تو مسئله های ریاضی مدرسش کمکش کردم و مامانم زنگ زد گفت بیا میخوای بریم خونه یلداشون و خبر محمد طاها رو بگیریم
متاسفانه مریم حواسش نبود و دستش خورد به دهن محمد طاها محمد طاها هم کلی گریه کرد.نتونستیم بریم اداره بابام اخه توش مهمون بود
خونه یلداشون بغل اداره بابامه
دیگه نشستیم با گوشی عمم کلی بازی کردیم و شبو گذروندیم ساعت 12 هم اومدیم خونه
امروز رفتم کلاس های فوق العاده ی مدرسه فاطممشون
بد نبود ولی از گرما هلاک شدم .
خرید مدرسه هم هی داره عقب میوفته اخه این کتاب های کوفتی مار که نمیان کامل به مرد بدن که از هفت یا هشتا فقط سه تاش اومده
بای بای
جمله نوشته ها: همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که ” ای کاش”
تکیه کلام پیریت نشود .
خنده نوشته ها: تا حالا دقت کردین که بوق پرادو شبیه بوق پیکان می مونه؟