تابستون نصف شد..
تابستون نصف شد وای که چه قدر زود...چون تیر ماهو بزاریم کنار مرداد که عین برق گذشت برام از بس که خوب بود...
چند روز پیش دوباره یک برنامه گذاشتیم و منو فاطمه و محدث دور هم جمع شدیم..روز بود بسی عالی..
البته اگه دیدن فیلم دزد کتاب رو بزاریم کنار..چون بهتون پیشنهاد میکنم نبینینش..تهش اعصابم کلی خورد شد..
ولی با این همه فیلم قشنگی بود..جالب اینه این روزا هر چی فیلم میبینم برمیگرده به المان..هههه
انصافا این که دور هم جمع میشیم رو خیلی دوست دارم..شدید خوش میگذره
قرار بود شنبه بیان خونه ی ما که فاطمه یه مدرسه قبول شده بود و کلاس فوق العاده داشت..جمعه شب برگشتن تهران و برنامه افتاد برا وقتی که دوباره اومدن اینجا..
حساب کنیم من یه جور دارای ندارم...چون که تو فامیل های خودمون همسنم ریخته ها...ولی هیچکدومشون توی حالت من نیستن..نه که باهاشون نباشم..ولی از درون خیلی فرق داریم..
دختر داییم کلا تفریحاتش و طرز فکرش فرق داره ..مثلا اون اصلا فیلم دیدن دورهمی رو دوست نداره و خودشو با چیزای دیگه سرگرم میکنه!
دختر عموم از اینترنت بدش میاد و وقتی اون میاد من اصولا حق ندارم برم اینترنت
اون یکی دختر عموم که تو بچگی خیلی باهاش جور بود چنج شنبه این هفته عروسیشه(از من بزرگتره ها)
دختر عمم از همه بیشتر شبیه خودم ولی بازم از درون ما باهم فرق داریم..فرق های مشهود..
ولی منو دوستام..همچنین فاطمه خیلی شبیه هم هستیم و اهداف و ارزو هامون خیلی شبیه همه..ایشالله همه با هم به ارزو هامون برسیم
کوییز داشتم و خیلی خوب دادم...امروزم رفتم بد مینتون..الان با لب تاپ اومدم و عکسای اونشب شام رفتیم بیرون در دسترسم نیست..پست بعدش ایشالله اونا رو میزارم..
پ.ن:اینروزا به گروه وان دایرکشن خیلی علاقه مند شدم
پ.ن2:منو فاطمه و محدثه تو اینستا با یک دختر 13 ساله المانی دوست شدیم..درسته همه متن هامون اینگیلیسه ولی خیلی باحاله اولین باری که با یک ادم خارجی دوست شدم
برشگتم گفت تو هیتلر رو دوست داری؟(خوب برام سوال بود)گفت کی هیتلر رو دوست داره؟!؟!
بعد دوستش برگشت گفت تو نازی نیستی؟؟
ما هم فکر کردیم الان جنگ جهانی سوم رو اغاز کردیم و تفهیم کردیم که ما ایرانی هستیم و اصلا درست سرمون نمیدونیم نازی ها کیان!!
پ.ن3:داداشم خیلی اذیتم میکنه و هر کاری میکنم اونم میکنه!!
پ.ن 4:بای!