یه شب عالی
سلام سلام دیشب گفتیم خونوادگی باشه بابام قرار بود که واسم دوربین بگیره دیگه اومد گفت نگرفتم و اینجور چیزا میخوام واست از این دوربین چینی ها بگیرم منم ناراحت شدم ولی فکر کردم شاید دروغ میگه رفتم یواشکی سوییچ زاپاس بدون اینکه هیچ بفهمه برم و نگاه کنم منو مامانم با هم رسیدیم؟؟؟!!!!مامانم هم داشتشه همین کارو میکرده که دیگه بیخیال شدیم غروب بابام یهو دوربین رو دراورد همونی که میخواستمdv300fاون مدل ای که صفحش میچرخید اصل نبوده و فروشنده گفته اینو بگیر خلاصه منم باهاش کلی ور رفتم و زدمش به شارژ بعد رفتیم بیرون سام بخوریم رفتیم تو یکی از بهترین رستوران های گنبد مثل رستوران مهتاب بود پیش غذا سالاد ماکارونی خوردیم غذای اصلی مرغ بریون دسر هم یه جور کارامل و ساعت 12 برگشتیم خیلی خوب بود
مرسی بابا و مامان جونم
حالا امروز من بعد باشگاه رفتم حمام سینا هم درو قفل کرده بودو مامانم هم رفته بود 5 دقیقه خونه داییم منم جیغ میزدم گفتم اخر بیام درو بشکنم که مامانم اومدو درو باز کرد امروزم کلاس زبان داشتیم
بای بای