یه روز خوب
سلام به همتون امروز روز خیلی خوبی بود رفتم خونه دختر داییم استخر بهاره رو اب کرده بودن منو فاطمه هم مسابقه گذاشتیم دوتا ظرف هم اندازه اوردیمو گفت باید با دهن ابشون کنیم مرحله بعدی هم با دست بود
بعدش کلی اب بازی کردیم و یه یادی از گذشته ها هم کردیم
یه مسابقه دیگه هم این بود که من زیر اب یه چی میخوندم که اون 4 فرصت داشت که حدس بزنه و من 5-3 ازش بردم
از اونجاییی که سحر نخورده بودم کله گنجشکی گرفتم و رفتیم باهم یه دسر خوشمزه درست کردیم
م بعدشم یکم دراز کشیدیم و اومدم حالا از اون بهتر اینه که فردا اواشونو ساداتشون میان خونمون هووووووووووورا
فعلا بای چون خوشحالم خنده نوشته ها میزارم
خنده نوشته ها:اگه بابای من اونجوری که از کولر محافظت کنه از من محافظت کنه شب تا صبح با پر قو بادش میزنم!!
پ.ن:اینها فقط جنبه طنز دارن .به دل نگیرین